shenoto

شنوتو، رسانه گویا

shenoto

شنوتو، رسانه گویا

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

این پادکست رو با اجرای هنرمندانه خانم سهیلا علی حقی پیشکش حضور مخاطبین عزیز شنوتو می کنیم:


« برای شنیدن آن روی عکس زیر کلیک کنید »


متن پادکست:

کودکی به مامانش گفت ، من واسه تولدم دوچرخه می خوام . بابی پسر خیلی شری بود . همیشه اذیت می کرد . مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو واسه تولدت برات بگیرم ؟ بابی گفت ، آره . مامانش بهش گفت ، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده .
 
نامه شماره یک

سلام خدای عزیز
اسم من بابی هست . من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی .
دوستدار تو بابی

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد . برای همین نامه رو پاره کرد .

نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم . لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده .
بابی

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پاره اش کرد .

نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست . درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم .
بابی

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده . واسه همین پاره اش کرد . تو فکر فرو رفت . رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا . مامانش دید که کلکش کار ساز بوده ، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش . بابی رفت کلیسا . کمی نشست وقتی دید هیچ کسی اون جا نیست ، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد . بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه . اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده !!!
بابی


پایدار باشید

رسانه گویای شنوتو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.